در شرق کانگو افراد مسلح به قریهها داخل میشوند و زنان، مادران، مسافران جوان و حتا کودکانی که را که هنوز راه رفته نمی توانند، مورد تجاوز جنسی قرار میدهند و تجاوز جنسی را همچون سلاح جنگی به کار میگیرند.
عاملان جرم اعضای گروههای بیشمار ملیشه ئی در شرق کانگو و همینطور اردوی کانگو میباشند. هدف آنها این است که مردم را دچار رعب و ترس گردانند تا آنها منطقهای را که سرشار از معادن با ارزش است، ترک گویند. پیامد این کار برای زنان وحشتناک میباشد.
در شفاخانه دنیس موک ویگ داکتر بیماریهای زنانه، زنان را با آله تناسلی کاملاً دریده شده و با فیستولها یا زخمهای عمیق چرک دهنده تداوی میکند. این قربانیان کنترول ادرار و مواد غایطه شان را از دست میدهند، به طور دایمی از جامعه طرد میشوند و دچار ضربه روانی شدید میگردند.
زنان جوان لباسهای رنگی چاپدار بر تن و چادرهای رنگی بر سر دارند و بر بلندیهای سبز در برابر خانه ای زرد رنگ نشسته اند. آنها پُچ پُچ میکنند و میخندند.
این تصویری از یک قریه جمهوری دموکراتیک کانگو است، مانند هر قریه دیگر این کشور. اما طبیعی بودن این صحنه فریبنده است. هر زنی در این گروههای کوچک زندگی وحشتناکی را از سرگذشتانده است.
یکی از این زنان به نام ماری میگوید: (ساعت ده شب بود که آنها آمدند. آنها ما را بیدار کردند و شروع به حمله با کارد بالای اطفال و پدر شان کردند. پنج مرد بر من تجاوز کردند و خانه ام را به آتش کشیدند.)
این مردان که ماری با لحن نا مشخص از آنها سخن میگوید، میتواند به هر گروه ملیشه ئی متعلق باشد که دهها تای آنها در کانگوی شرقی هراس و دهشت میپراگنند. این خانه زرد که دیده میشود اقامتگاهی برای قربانیان تجاوز جنسی است.
یوستینه مسیکا میگوید: (ملیشهها تجاوز جنسی را همچون سلاح جنگی مورد استفاده قرار میدهند. آنها به قریهها داخل میشوند و بر همه زنان حمله میکنند. آنها میخواهند قدرت شان را به مردان نشان بدهند، تا کاری علیه شان کرده نتوانند.)
یوستینه مسیکا این اقامتگاه را در حاشیه شهر ولایتی گوما ساخته است. وی و سازمانش به نام "سینرجی" از پانزده سال به اینسو از قربانیان قساوتهای باور نکردنی مراقبت میکنند.
هونورا تاکیتسندی میگوید: (وقتی که آنها برایت بگویند که تو زیباترین زنان جهان استی، فاجعه شروع میشود. آنها ترا در بین یک جمعیت مردم به یک صلیب میبندند، سرت به طرف پائین میباشد، رانهایت را از هم دور میکنند. در چنین وضعیتی بر تو تجاوز جنسی میکنند. جمعیت مردم آنها را تشویق میکنند و دوار دورت میرفصند.)
هونوراتا کیتسندی، یک وقت به خوشی ازدواج نموده و مادر پنج طفل و معلم بود. تا اینکه این فاجعه در سال ۲۰۰۱ اتفاق افتاد. شورشیان هوتو از روندا بر قریه او حمله کردند و او را با خود بردند.
هونوراتا کیتسندی میگوید: (من زن همه و زن هیچ کس بودم. هرکسی که میخواست نیاز جنسی اش را ارضا کند، بر ما زنان حمله مینمود.)
در افریقا زنان حامی خانوادهها و قریههای شان استند. آنها در مزارع و در خانه کار میکنند و از مردان و اطفال شان غمخواری مینمایند. اما در کانگو آنها برای هر مردی که سلاح دارد، در حد یک غنیمت جنگی تنزل یافته اند. چنانکه داکتر دنیس موک ویگ میگوید: (وقتی که سخن از تجاوز جنسی در میان است، آدمها به طور نورمال میتوانند تصویری را به نظر در آورند که با یک زن چه صورت میگیرد. اما در اینجا این لغت سازگار نیست. شاید بهتر باشد از ترور جنسی سخن گفته شود. من نمی دانم. آدم باید یک واژه تازه برایش بیابد، چونکه تجاوز جنسی با آن خوانائی ندارد.)
عکس مستندیای خشونتها در کانگو
هونوراتا کیتسندی بعد از اختطاف برای مدت ۱۸ ماه در جهنم بوده است. بیشمار مورد تجاوز قرار گرفته است. قساوتهای قیاس نا پذیر را از سرگذرانده است.
هونوراتا کیتسندی میگوید: (من دیده ام که آنها برای آنکه ببینند آیا کارد شان تیز هست، کودکی را گرفته اند و به دو نصف قطع کرده اند و به مادر این طفل گفته اند: گریه نکن، کارد ما تیز است.)
بعد از دو سال او توانست از نزد شکنجه گرانش فرار کند. وی که آن وقت ۴۹ سال داشت، ۳۵۰ کیلومتر را از طریق بته زارها پیمود. پیوسته از نزد این جنگجویان خونخوار به اصطلاح جنگ کانگو در حال فرار بود. او از مرض سفلیس و چهار مرض نسائی دیگر رنج میبرد و در شفاخانه "پانزی" واقع در بوکاوو معالجه شده است. دنیس موک ویگ موسس این شفاخانه میگوید: (من زنانی را معالجه میکنم که نابود گردیده بودند. آنها مورد تجاوز قرار گرفته بودند، شکنجه شده بودند و در مهبل شان شلیک شده بود. وحشتناک است. زنانی که برچه تفنگ به شکم شان خورده بود و آلات تناسلی شان سوخته بود.)
این بیرحمیها و قساوت با نسل کشی در روندا هنگامی آغاز شد که یک میلیون مهاجر نیز با ملیشههای به شدت مسلح به کانگو آمدند. از آن زمان به بعد قتل، آتش زدن و تجاوز جنسی نیز شروع شد. زنان به صورت خاص مورد این مظالم قرار گرفتند، اما استثنا نبودند. استیفن کیگوما هنوز یک نواجوان بود که ربوده شد و پیوسته مورد سو استفاده قرار میگرفت.
استیفن کیگوما میگوید: (وقتی که خلاص میشدند، مرا به جای دیگری میبردند. من نمی توانستم دیگر راه بروم. در آن وقت من آرزو میکردم، کاش به جای این کار مرا میکشتند.)
سازمانهای امدادی تخمین میکنند که از هر چهار کانگوئی یکی آن چنین کاری کرده است. کریس دولان رئیس پروژه مهاجران در کشور همسایه اوگندا میگوید که او دقیقاً نمی تواند ارزیابی کند، زیرا بسیاری قربانیان سکوت میکنند.
کریس دولان میگوید: (قربانی یک خواری و ذلت کامل را تجربه کرده است. بسیاری دیگر خود را مرد نمی شمارند. این امر به ویژه در جامعهای دشوار میباشد که مردان باید موقف برتر داشته باشند.)
کانگو این شهرت غم انگیز را دارد که دژ تجاوز جنسی جهان باشد. شمار قربانیانی که زنده مانده اند، ۲۰۰ هزار نفر تخمین میشود. سالها نیاز است تا آثار شوم جسمی و روانی این قربانیان التیام یابد. تومینی در آن وقت فقط ۱۴ سال داشت که او را یک ملیشه جاهل به نام پیرو مسیح اسیر کرد.
تومینی میگوید: (آنها زنانی را که مقاومت میکردند، نابود مینمودند. یکی را گلو میبریدند و در یک قبر دستجمعی میانداختند. دیگری را زنده در آب جوش میجوشاندند و یا بدنش را آتش میزدند.)
تومینی نیز مورد تجاوز و اختطاف قرار میگیرد. بعد از چند هفته او حامله میشود. اما ولادت وی دچار مشکل میشود. این دختر جوان روزها درد میکشد تا اینکه یکی از شورشیان مهبلش را با قمه میبرد و کودک را بیرون میکشد. تومینی میگوید: (وضع صحی من پیوسته خرابتر میشد. دیگر نمی توانستم ادرار و مواد غایطه ام را نگاه دارم. اختطاف کننده ام تصمیم گرفت مرا به بوته زار ببرد. ما دایم راه میپیمودیم. سرانجام او مرا گذاشت و خودش رفت. من باز هم تنها راه میپیمودم تا به خانه رسیدم.)
بعداً به شفاخانه آمد. زخمهای عمیق چرک دهنده در آله تناسلی تومینی به وجود آمده بود. داکتر موک ویگ میگوید که این زخمها یک پیامد طبیعی تجاوز جنسی دستجمعی و یا ضرباتی است که در حین ولادت به وقوع میپیوندند.
داکتر موک ویگ میگوید: (مشخصه این بیماری جریان بدون کنترول ادرار و مواد غایطه میباشد. بوی بد شدیدی را که با آن همراه ست میتوان تصور کرد. این تازه شروع کار است. وقتی که از تجاوز جنسی سخن به میان آید، به زودی با ابتلا به ویروس مرض ایدز (اچ آی وی) پیوند مییابد و قربانی خود به خود بدنام میشود.)
قبل از همه این زنان و اطفال اند که از خشونتها در افریقا رنج میبرند و محتاج حمایت اند
فیستول ها یا زخمهای عمیق چرکین را میتوان موفقانه عملیات کرد، اما بدنامی باقی میماند. به خصوص طفلانی که بعد از یک تجاوز جنسی به دنیا میآیند، از جامعه مطرود میگردند. به این ترتیب تمام جماعت ویران میگردد.
ناکاسی ویفینی که یک پرستار است میگوید: (جنگ و خشونت باج خود را از همه ما میگیرد. امروز روستاها مورد حمله قرار گرفته اند، به زودی شهر نیز به این وضعیت مبتلا میشود. ما همه دچار ضربت روحی استیم. ما از خود سوال میکنیم: آیا ما فردا زنده استیم و یا مرده؟)
مینوا یک شهر بزرگ در کانگو است. حمله بر مردم در آنجا پنج سال پیش توجه بین المللی را به خود جلب کرد. یک خانم بدون ذکر نامش میگوید: (سه مرد بر من تجاوز کردند. دوتای شا از جلو و سومی گفت که او نمی خواهد کثافتش را در جائی بگذارد که دیگران گذاشته اند. او از پشت مرا گرفت. من فکر میکردم که باید بمیرم.)
عاملان این جنایت عضو کدام گروه ملیشه ئی نبودند، بلکه سربازان منظم اردوی کانگو بودند که آن وقت از ناکامی شان علیه جنبش شورشی قوی "ام ۲۳" مایوس شده بودند.
یک سرباز بدون ذکر نامش گفت: (این حقیقت دارد که ما در آنجام بر مردم تجاوز کرده ایم. یک زن را میگیری، حبسش میکنی و هرچه دلت میخواهد با او میکنی. گاهی که خلاص میشوی او را میکشی. و بعد طفلش را میکشی. تو تجاوز میکنی و ادامه میدهی.)
سربازان در صورتی که از آن ها نام گرفته نشود، بسیار علنی و آزاد از دهشت در مینوا قصه میکنند. این کار را آنها با آگاهی و یا امر افسران شان انجام میداده اند.
سرباز دیگری بدون ذکر نامش میگوید:
(من به تنهائی بر ۵۳ زن تجاوز کرده ام. من نمی دانم چند ساله بوده اند. کلان ها بین ۳۰ تا ۴۰ ساله و خردترها شاید از کودکان سه تا پنج و شش ساله.)
پس از خشم و انزجار بین المللی در مورد تجاوز جنسی دستجمعی ۳۹ تن از نظامیان به قسم نمایشی به محاکمه کشانده شدند. این محاکمه نمایشی پنج ماه دوام کرد و کاملاً یک نمایش مضحک بود. فقط دو سرباز ساده برای یک مورد تجاوز جنسی مقصر دانسته شدند. همه افسران برائت گرفتند. پیامد این معافیت از جزا ویرانگر است.
دوکتور موک ویگ میگوید: (همه قریهها را ترک گفته اند. مردم فرار میکنند و عامل آن تجاوزات جنسی است. آنها همه چیز شان را رها میکنند، زمینهای شان، حیوانات شان و همه را. کسانی که در معادن کار میکردند، قطع نظر از اینکه معدن طلا باشد، یا جست و یا کولتان، آنجاها را رها کرده اند. آنها میگویند که نمی توانم اینجا باقی بمانم زیرا من باید بترسم که زنم و یا دخترم شاید مورد تجاوز قرار گیرد.)
داکتر موک ویگ میگوید که به این ترتیب جنایتکاران به هدف شان میرسند. (خشونت جنسی در جنگ یک سلاح است برای تصاحب منابع غنی مواد خام در منطقه. این سلاح ارزان و همینطور ویرانگر مانند یک بمب است.)
رئیس جمهور جوزف کابیلا برای آنکه تا اندازهای شهرت کانگو را ترمیم کند، در سال ۲۰۱۴ یک مشاور خاص زنانه برای خشونت جنسی تعیین نمود. جینی مابوندا در اکتوبر گذشته اعلام کرد که شمار کسانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، از آن زمان تاکنون کاهش یافته و به نصف رسیده است. مددگارانی مانند یوستینه ماسیکا در مورد این اعلام تاکنون اظهار نظری نکرده است.
یوستینه ماسیکا میگوید: (برای آنکه خشونت علیه زنان متوقف شده بتواند، ما طالب دو چیز استیم: صلح و عدالت) کانگو از هردو خواست متذکره بسیار دور است.
لیندا اشتودا/ ر. ر.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/7890
تگ ها: